آذری یا زبان باستان آذربایجان
نویسنده:
احمد کسروی
امتیاز دهید
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایرانشناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافینویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرقشناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند. زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامعترین کتابها درباره تاریخ گروههای مختلف ترک چاپ شدهاست روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترکتبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
آپلود شده توسط:
Reza
1388/04/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان
بی پایه و بی اساس و خالی از هر گونه اسناد و مدارک تاریخی و واقعی است که
آوردن جملات و نوشته های خود کسروی , خواننده را به بی محتوا بودن این
ادعاهای واهی رهنمون میکند و نیازی به آوردن دلایل دیگر در رد این ادعاها
دیده نمیشود.
مثلاً همین سطور بالا خود نشانگر نداشتن اسناد معتبر و مستند و دلایل
معقول در تغییر باصطلاح زبان مردم آذربایجان است!
در کجای دنیا سه روز ماندن یک لشکر پیروز (عثمانیان) در یک شهر , و یا حتی
در طول ۷۳ سال (از سال ۹۲۰ الی ۹۹۳ ه ق) آنهم نه « نشست بیست سال »
بصورت مستمر, بلکه بصورت منقطع در قسمتی از یک منطقه, میتواند به نابودی
و از بین رفتن زبانی, و جایگزین شدن زبان دیگر منتهی شود؟!
از طرف دیگر, با اینکه سلجوقیان 134 سال و صفویان ۱۲۹ سال (از سال ۱۰۰۶ الی ۱۱۳۵ ه . ق)
اصفهان را مرکز حکومت خود و پایتخت قرار دادند و به شهادت سیاحان خارجی
چون پیترو دلاواله, آدام اولئاروس , سانسون , رافائل دومان , انگلبرت کمپفر و
حتی خود کسروی, در طول این مدت, در دربار صفوی در اصفهان به جز زبان
ترکی به زبان دیگری صحبت نمیشد, و به شهادت تاریخ و اذعان کسروی , از
در طول این مدت,« کار صفویان همه در دست ترکان بود » نه تنها هیچکدام از ساکنین شهر اصفهان ترک زبان نشدند بلکه تبریزیهایی
که در زمان صفویان از تبریز به اصفهان کوچ داده شده و در محلة, « عباس آباد » معروف به محلة « تبریزیها » سکونت داده شدند, زبان ترکی خود را از دست داده و
فارس زبان گردیدند, و امروز در محلة عباس آباد اصفهان (که اکنون هم به همین
نام مشهور و موجود است) کسی به ترکی سخن نمیگوید!
حال چطور این صفویان که فقط ۲۴ سال (از سال ۹۰۶ الی ۹۳۰ ه. ق) تبریز
را پایتخت خود قرار دادند, در طول این ۲۴ سال زبان ترکی را آنچنان در شهرها
و روستاهای ترک از اراک, همدان و زنجان و تبریز گرفته تا دربند در داغستان در شمال جمهوری آذربایجان کنونی رونق دادند که ترکی به یکباره چیره شده »و آذری از شهرها ناپدید گردید!
و این معمایی است که باید مدعیان زبان ساختگی آذری و کسرویستهای معاصر- رمز آنرا بگشایند؟!
حال زبان ترکی مردم آذربایجان و دیگر نقاط ایران چه از زمان سومریان و
ایلامیان و از ۷۰۰۰ سال پیش در این مناطق مرسوم شده باشد , و یا این زبان , از
زمان ساسانیان یا غزنویان, سلجوقیان و یا صفویان زبان اکثریت غالب مردم منطقه
شده باشد, فرقی نمیکند, این زبان, زبان اکثریت مطلق مردم این دیار است و
مردمشان هم نه آریایی و نه آذری خود ساخته کسروی, بلکه ترک هستند!
نباید راه دور و دراز را پیمود, همه میدانیم مهاجرت اروپائیان
به قاره آمریکا به بیش از چهارصد سال نمیرسد ولی سرخپوستان
آمریکایی از مردم بومی و شاید چند هزار ساله این قاره به شمار
روند, در حال حاضر آیا میتوان گفت که چون زبان بومی مردم
این قاره سرخپوستی بوده و آمریکائیان مهاجر, از اروپا به این قاره
مهاجرت کرده و در این مناطق ساکن شدهاند لذا این مهاجرین باید
زبان انگلیسی, فرانسوی و اسپانیولی خود را رها کرده به زبان
سرخپوستانی که ساکنین اصلی و بومی آمریکا هستند سخن بگویند و
خود را هم از نسل سرخپوستان بدانند ؟ !
زبان ترکی که زبان مردم آذربایجان و دیگر مناطق ترک ایران است وضع و
موقعیتش از دو حال خارج نیست:
۱- این زبان از ۷۰۰۰ سال پیش و از زمان سومریان که بنیان گذاران اولین
تمدن بشری هستند, ایلامیان و اعقاب آنها به مردم ترک ایران به ارث رسیده
است که اسناد زیادی در این مورد موجود است و ترکانی هم که بعداً به این
سرزمین آمدهاند به همزبانان قبلی خود پیوسته و زبان ترکی آذربایجان و آناتولی
را پدید آوردهاند.
۲- این زبان , زبان ترکانی است که بعد اً و بقول احمد کسروی و
کسرویستها از زمان غزنویها , سلجوقی ها و با جمعیت انبوه به آذربایجان ,
آناتولی و دیگر مناطق ایران آمده و اکثریت مطلق جمعیت این مناطق را تشکیل
داده و ترکیب جمعیت را به نفع خود تغییر دادهاند. که در هر دو حال اینها ترکان
اصیلی هستند که بعد از حاکمیت اسلام به مدت هزارسال مستمر از چین تا قلب
اروپا را زیر حاکمیت خود داشتند و آذریهای ترک شده هم نیستند, چه اگر
آذریهای آقای کسروی در آذربایجان اکثریت میبودند و ترکان
مهاجر در اقلیت, باید مهاجرین ترک در داخل بومیان باصطلاح
آذری مستحیل میشدند و زبان مردم کنونی آذربایجان هم زبان
آذری مورد ادعای آقای کسروی میشد نه زبان ترکی آذربایجان !
هم اکنون هم ترکان در آذربایجان و در دیگر مناطق ترک زبان ایران ,
اکثریت مطلق جمعیت این مناطق را تشکیل میدهند و در هر جامعهای هم , بنیان
آن جامعه بر اساس جمعیت اکثریت شکل می گیرد و گروه های اقلیت , قالب
اکثریت را به خود میگیرند و همانند آنها میشوند.
با همة این احوال خود فارسها هم مهاجر هستند و بعدها به ایران آمده اند و
مکان اصلی و بومیشان هم ایران نبوده و استپهای جنوب سیبری بوده است. زبان
بومی ایرانیان ساکن استانهای فارسنشین امروز هم قبل از مهاجرت فارسها به
ایران, ایلامی بوده است. ولی چون فارسها با آمدنشان به ایران و مناطق فارس ,
اکثریت نسبی جمعیت منطقه را تشکیل دادهاند, خود را فارس خواندند و کسی
هم نگفت فارسها زبانشان را بر بومیان ایلامی تحمیل کرده اند , و یا کسی ادعا
نکرد که فارسهای کنونی در اصل فارس نیستند و ایلامی هستند و چون زبان
ایلامی هم از نظر ریشهشناسی با ترکی یکی است و جزء زبانهای التصاقی میباشد
و با زبان پارسی قدیم که جزء زبانهای تحلیلی است اصلاً قرابت و نزدیکی ندارد
در حقیقت اصل و ریشه فارسها از ترکها است !
غیر از ترکی چه با نام آذری و یا نامهای دیگر در آذربایجان موجود بوده باشد باز
دلیلی بر آذری و یا غیر ترک بودن اهالی کنونی آذربایجان نمی شود؛ چرا که
حتی اگر بر گفته های کسروی هم استناد کنیم و ترکان را مردمانی بدانیم که از
قرن چهارم و پنجم هجری به این سو به آذربایجان آمده باشند به علت اینکه آنها
اکثریت غالب جمعیت آذربایجان را تشکیل داده و ساکنین غیرترک آذربایجان
را (در صورت بودن چنین جمعیتی) به حال اقلیت رسانده در داخل خود مستحیل
کرده اند, لذا باز اساس و ریشة مردمی را که اکنون در آذربایجان زندگی میکنند
جز از ترکان نمیتوان شناخت!
این روند، روند طبیعی تاریخ است که اقلیتها در داخل اکثریتها مستحیل و هضم میشوند و خصوصیات جمعیت اکثریت چون زبان، فرهنگ، داستان و افسانه و غیره آنها را به خود میگیرند، چه کسروی هم اذعان می کند، قبل از آمدن «ایرها» ( ایرانیها) به این سرزمین بومیان دیگری در این مکان می زیستند اما بعد از آمدن ایرها به این مناطق و تشکیل اکثریت، بومیان در میان ایرها هضم شدند! وقتی هضم شدن بومیان چند هزار ساله سومری، ایلامی، ماننایی و غیره در میان مهاجرین ایر طبیعی است چرا هضم و مستحیل شدن باصطلاح آذریها در میان ترکانی که به قول کسروی از زمان سلجوقیان و هزار سال پیش به آذربایجان آمده و اکثریت جمعیت آذربایجان را تشکیل دادند طبیعی نباشد؟!
«برخی شاید یادگار زبان هاییست که پیش از رسیدن ایران باینجا رواج داشته و اینست ما هیچ مانندگی میانه آنها با زبان های آریان نمی یابیم: همچون خوی و سلماس و ارومی و مانند اینها.» (آذری یا زبان باستان آذربایجان، برگ 9، نسخه الکترونیکی)
خوی (هو) یعنی محل دارایی. آشوریان از این بخش با نام اولخو یاد کرده اند که چنین می نماید از ریشه پهلوی-اوستایی اول-هو به چِم »دارایی بالا» باشد.
سلماس در زبان پهلوی به ریخت سرمامَس یا سرما-وَس به چِم محل زمستان بزرگ یا محل سرمای بسیار باشد.
اگر فردیدشان از ارومی همان ارومیه باشد، می تواند در سنسکریت به ریخت اورمیمَت به چِم (دریای) موج دار یا به چمار دیگرش، اقیانوس باشد.
بنابراین، ریشه آریانی دارند.
پاینده باد مام میهن عزیزتر از جان مان
نگذاریم ایران ایرانستان شود...
پروفایل بسیاری از مدح و ثناگویان پان و تفرقه افکنان و جدایی طلبان و دلبستگان به تجزیه ایران زمین رو نگاه کنید می بینید که چه کتابهای مورد دار و مشکوکی رو آپلود کردند.
همه سرنخ ها به حلقه فاسد پرستندگان سیدجعفر پیشه وری و کلا آن سوی مرزهای میهن مقدس و ورجاوند ما برمیگرده.
آی مردم، هشیار باشید.
کشورمان را همانند کالباس می خواهند ورقه ورقه کنند تا قابل هضم کنند...
این طرح کثیف معمار خاورمیانه برنارد لوییس هست که یک قرن پیش تا کنون با قرارداد ننگین سایکس پیکو اجرا شده و برای قرن آینده هم این نقشه را مد نظر دارند: http://cdn.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/1/26/980963_997.jpg
.
همچنین آقای Amin122;کی گفته کوروش کبیر مادها را کشتار کرد و آنجا را نابود کرد. شما فکر کنم چند کتاب تاریخ ایران باستان به زبان های ایرانی و خارجی بخوانید بد نیست. نخست آن که کوروش مادرش شاهزاده ماد بود و هیچکسی آن هم کوروش کبیر که هزار و صد سال قبل اسلام برده داری را در سطر ۲۶/ منشور خود ممنوه کرد نمی آید سرزمین مادری اش را به خاک و خون بکشد. دوم زبان های باستانی ایرانی چهار شماره را می شناسیم: اوستایی ، ماد ، پارسی باستان(هخامنشی) ، سکایی باستان. از این زبان ها از پارسی باستان با تحول و دگرگونی فارسی کنونی پدید آمده و از سکایی زبان آسی در آستیای قفقاز مانده است. بقیه زبان ماندگاری ندارند. همچنین هیچ کتیبه ای به زبان مادی در جهان یافت نشده است. فقط برخی واژگان آن را در تاریخنگاران یونان باستان می توان یافت که بسیار شباهت به زبان پارسی باستان داشتند. پس خط آنان چه بوده است؟! در کتیبه داریوش ما سه خط پارسی باستان و ایلامی و اکدی را می بینیم. در منشور کوروش خطوط ایلامی و بابلی. پس اگر خط ماد وجود داشت باید باقی می ماند و همانند بقیه خطوط در جایی اثری از آن پیدا می شد. همین امر بیشتر باستان شناسان را بر این باور داشته که خط مادها و پارسی ها یکی بوده است.
همچنین آذربایجان را ماد کوچک و هگمتانه یا همدان و نواحی اطراف تا ایلام را ماد بزرگ می نامیدند. در حقیقت کردها و آذری ها هر دو ایرانی نژاد هستند...
هر قومی در ایران همانند گلی در بوستان ایران است و نام ایران هم یعنی همین...
دکتر مارتین وان بروینسن، پژوهشگر آلمانی و کردشناس معروف مینویسد:نام قومی "کرد" که در منابع قرن اول اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمهگرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی "کردهای عرب" در منابع نامبرده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروههای متعدد رمهگران و کوچگران ایرانیزبان بکار میرفته است که از دریاچه وان تا دریاچه ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند.. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبانهای کردی امروز تکلم میکردند، هنوز نام "کرد" در آن زمان شامل آنها نمیشد.
پروفسور ولادمیر ایوانف نیز میگوید:نام کرد در قرنهای میانه (کم و بیش از قرن پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهی رمهگران و کوچگران ایرانی نامگزاری میشد.
پروفسور دایوید مکنزی که تز خود را روی زبانهای کردی نوشته است میگیود: اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری اعراب نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمهگر و کوچگر دارای یک معنی است.
پروفسور ریچارد فرای، ایرانشناس نامی:قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه "کرد" که در بسیاری از کتابهای عربی و حتی پهلوی (کارنامک اردشیر پاپکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرندهی همهی کوچگران و چادرنشنیان میبود حتی اگر با مردمانی که امروز نام "کرد" دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.
پروفسور مینورسکی مینویسد:در زمان اعراب، لغت قومی کرد برای تیرههای قبایل گوناگون ایرانیتبار و ایرانیشده بکار میرفت.
دکتر پرویز خانلری مینویسد:کردی به زبان مردمی اطلاق میشود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران زندگی میکنند. قسمتی از این ناحیه اکنون جزء کشور ایران است و قسمتی در کشور ترکیه و قسمتی دیگر از جمله کشور عراق شمرده میشود. در خارج از این منطقه نیز اقلیتهای کرد وجود دارند که از آن جمله گروهی در شمال خراسان و گروههایی در جمهوریهای ارمنستان ، گرجستان و آذربایجان و عدهی کمی نیز در ترکمنستان به این گویشها سخن میگویند. در سوریه نیز یک اقلیت کرد زبان از چند قرن پیش به وجود آمده است.
زبان یا گویش کردی همه این نواحی یکسان نیست. حتی تردید است در این کلمه « کرد » به قوم واحدی که دارای مختصات نژادی یا ایلی با گویش معینی باشند اطلاق شده باشد. در بسیاری از منابع تاریخی که به زبان عربی در قرنهای نخستین اسلام تألیف یافته ، این کلمه را معادل کلمه « شبان » و « چوپان » بکار برده اند
ابن حوقل کوچ (قفص) کرمان را « صنف من الاکراد » میداند
در کارنامهی اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی شبانان آمده است ، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمهی کرد به معنی چوپان و شبان است. (واژه نامه طبری، صادق کیا، ص ۱۶۶)
یکی از جنگهای کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود. غلبهای که با مساعدت اشراف و فئودالها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد.
او توانست ا به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه نگونبخت و شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد.
در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود» (ص ۲۴۱). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت» (ص ۲۴۰).
با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونتبار داریوش مواجه شدند و۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتلعام گردیدند. .
بنگرید به: گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد- از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱
پارسها هم تمدن ما رو نابود کردند،هم خاک ما رو اشغال کردند،هم فرهنگمان را دزدیدند